تهران شهر بی‌آسمان

Featured image
دو کتاب «تهران، شهر بی‌آسمان» نوشته امیرحسن چهل‌تن و «یوسف‌آباد، خیابان سی‌وسوم» نوشته سینا خداداد را در امتداد هم خوندم. دو کتابی که در بستر شهر تهران جریان دارند. تهرانی که خود شخصیتی از شخصیت‌های روایت‌هاست. شخصیتی در دو هیبت متفاوت. تهرانِ امیرحسن چهل‌تن، شهری‌ست در فاصله کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ تا سال‌های اول انقلاب ۵۷. تهرانی که در حال تغییر چهره دادن و مدرن شدن است. تهرانی که روزبه‌روز بیشتر با جلوه‌های غرب بزک می‌شود. اما تهرانِ سینا خداداد، شهری‌ست بزک شده در سال‌های ۷۰-۸۰. تهرانی که محدود شده با مرکز خرید گلستان و کافی‌شاپ و فرهنگسرا و دانشگاه و خیابان. و هر دو داستان روایت‌کننده آدم‌های زمانه خود هستند. کرامت، شخصیت اصلی «تهران، شهر بی‌آسمان»، لمپنی‌ست ستم‌دیده‌ که خود ستمگری برای دیگران شده است. نتیجه طبیعی رشد در بستری آلوده! چگونه می‌توان از کسی که در فضای سلطه و تجاوز رشد کرده، انتظار داشت که سلطه‌گر و متجاوز نشود؟ کرامتی که کودکی‌اش در فقر بود و نوجوانی‌اش نوچه شعبان بی‌مخ و قداره‌کش کودتا. و حال بعد از انقلاب، تاجری شده سرسپرده قدرت. اما زنان «تهران، شهر بی‌آسمان»! زنانی که گویی بودن‌شان تنها با کرامت معنی پیدا می‌کند. اقدس، بتول، طلا، پری و غنچه. زنانی که هستند، اما نیستند. نقشی ندارند جز زن کرامت بودن! دنباله آن نسل‌ از آدم‌ها در «یوسف‌آباد، خیابان سی‌وسوم» ادامه پیدا می‌کند. سامان، لیلا، حامد و ندا که خود نماینده‌های دو نسل مختلف هستند، نسل انقلاب (حامد و لیلا) و نسل بعد از آن (سامان و ندا). داستان، به ترتیب روایت این چهار نفر است، سامان که دانشجوی عکاسی‌ست، لیلا که زنی‌ست در افسوس عشقی نافرجام، حامد که استاد زبان و عکاسی‌ست و بعد از سال‌ها زندگی در نیویورک به ایران برگشته و ندا که دختری‌ست پرشور و دانشجوی عمران. و تهرانی که در هر لحظه وجود دارد. تهرانی که زیبا نیست، اما تلاش شده زیبا نشان داده شود.